اینهمه تأکید بر زیارت اربعین با جملات بسیار زیبایی که در آن وجود دارد برای این است که زیارت اربعین، یک عهدنامه است. پیمانی است که بین شما و امام حسین (علیه السلام) و امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) بسته میشود. در زیارتهای مهم و اساسی و معتبر که مورد تأکید بودهاند، همیشه نام این دو بزرگوار در کنار هم آمده است. در زیارت اربعین هم شما با سیدالشهداء (علیه السلام) عهد میبندید که جزء سربازان امام زمانf باشید و خطاب به امام حسین (علیه السلام) عرضه میدارید:« وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّه حَتَّی یَأْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ. من با شما پیمان میبندم که این پیوند تا ظهور شکسته نشود.»
اربعینیها امانتداران باوفای خون و مکتب امام حسین (علیه السلام) هستند. آنها با حضور عاشقانه و حماسی خویش اعلام میکنند مکتبی را که امام حسین و یاران و خاندانش (علیهم السلام) با شهادت و جهادشان به دست ما رساندند، بهخوبی حفظ میکنیم و قدر آن را میدانیم.آنها اعلام میکنند که با وفاداری و همدلی خویش، زمینه را برای ظهور و فرج منتقم خون او و خون همه انبیا و اولیای الهی (علیهم السلام) فراهم میکنند. آنها اعلام میکنند که مثل اصحاب باوفای امام حسین (علیه السلام) حاضرند از جان و مالشان برای یاری حجت خدا و امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) بگذرند. اربعین بزرگترین بیعت با موعود آخر الزمان و موعود همه ادیان و منجی بشریت است.
اربعینیها به کربلا میروند تا در لشکر صاحب الزمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) ثبتنام حقیقی کنند.اربعینیها به کربلا میروند تا به امام حسین (علیه السلام) بگویند ما نیز چون اصحاب تو باوفا هستیم و هرگز نمیگذاریم پسر تو مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) عزیزمان،آواره و تنها بماند. اربعینیها میروند تا به امام حسین (علیه السلام) بگویند مطمئن باش تا ما هستیم مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) دیگر غریب نیست.
اربعینیها به کربلا میروند تا به امام حسین (علیه السلام) اعلام کنند که «ابداً و الله یا حسین ما ننسی مهدیا؛ ای حسین، به خدا قسم هرگز مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) را فراموش نمیکنیم.» اربعینیها به کربلا میروند تا با منتقم خون حسین و فرزندان حسین (علیهم السلام) پیمان خون ببندند. میروند تا به حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) اعلام کنند که دیگر غیرت ما اجازه نمیدهد تو مظلوم و غریب و مضطر باشی.
اربعینیها به کربلا میروند تا به پدر آسمانیشان و امام عزیزشان بگویند: دیگر دوران غصهها و گریهها و تنهایی تو به سر آمده است.
اربعینیها به کربلا میروند تا به صاحبالزمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) اعلام کنند: ای پدر عزیز، ما فرزندان تو، دیگر نمیخواهیم و نمیتوانیم ننگ تنها گذاشتن تو را به دوش بکشیم. دیگر فهمیدهایم که «بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیشود.»
اربعینیها به کربلا میروند تا به مهدی موعود (عج الله تعالی فرجه الشریف) بگویند مطمئن باش تا لحظه باشکوه ظهورت از هیچ جهاد مادی و معنوی و از هیچ جهاد علمی و عملی دریغ نخواهیم کرد. اربعینیها به کربلا میروند تا به منجی بشریت بگویند:
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی
(دیوان غزلیات حافظ)
اربعینیها به کربلا میروند تا با حضرت زهرا (علیهم السلام) که در کنار مزار پسرش برای زائران او استغفار میکند، ملاقات کنند و به او اعلام کنند: مادر جان؛ دوران غصهها و گریههای شما بر تنهایی و مظلومیت و غربت فرزندت، مهدی عزیزمان به سر آمده و تا ما فرزندان تو هستیم دیگر او غریب و تنها نیست.
اربعینیها به کربلا میروند تا به مادر آسمانیشان حضرت زهرا (علیهم السلام) اعلام کنند که «ابداً و الله یا زهرا (علیهم السلام) ما ننسی مهدیا (عج الله تعالی فرجه الشریف). ای زهرا، به خدا قسم هرگز مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) را فراموش نخواهیم کرد.»
اربعینیها به کربلا میروند تا با مادر آسمانیشان بیعت کنند که، مادرجان؛ با شما عهد میبندیم و صادقانه قول میدهیم که همراه مهدی عزیزمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) انتقام شما و همه فرزندانت و همه مظلومان و مستضعفان عالم را بگیریم. مادرجان؛ هرگز تا لحظه ظهور، پسرت و پدر آسمانی مان را تنها نخواهیم گذاشت.
اصحاب اربعین هرچند به دنبال بزرگترین معروف جهان و نابودی بزرگترین منکر جهان هستند، اما مانند امام حسین (علیه السلام) و یاران باوفایش (علیهم السلام) از سایر گناهان و منکرهای فردی و اجتماعی بیزارند و از مبارزه با آنها و احیای سایر معروفهای فردی و اجتماعی غافل نیستند.
در زیارت اربعین میخوانیم: «...وَ اَمْرى لاِمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتى لَکُمْ مُعَدَّه حَتّى یَاْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ. کارم پیرو کار شماست و یاری ام برایتان آماده است تا آن که خدا به شما اذن [ظهور] دهد.» (کافی، جلد 1، صفحه 337)